نوبتی هم که باشد نوبت زبان شیرین عربی اهوازی است ! بروید کنار که با دشداشه و عگال آمده ام :)))))

چالش زبان مادری  خیلی به نظرم جذاب و جالب بود ،به همین خاطر تصمیم گرفتم به زبان مادری،زبان عربیِ عزیزم صحبت کنم و خوشحالم از اینکه فرصتی دست داده تا با زبان و گویش های جذاب و فوق العاده همدیگر آشناتر شویم... تشکر از جناب آقا گل.

البته زبان عربی ما مثل زبان فارسی،هم عامیانه دارد و هم نوشتاری...زبان نوشتاری و رسمی را معمولا در مکالمات روزمره مان استفاده نمیکنیم و بیشتر در مراسم های رسمی و برنامه های تلوزیونی استفاده میشود...این گویشی که من استفاده کردم،همان عامیانه و روزمره است...از حیث شباهت هم به زبان عراقی شباهت بیشتری دارد تا دیگر زبانهای عربی دنیا...

و این هم برگردان حکایت سعدی به زبان عربی اهوازی:

مِناک ما مِناک...

فَرِد رَیال شاعر راح عند رئیس الحرامیه او شَعَر اِبَوصفه شِعِر : اِنته هِیچ و اِنته هِیچ،اِنته فلان و اِنته فِلتان...

رئیس الحرامیه گَلهُم: نَزعوا اِهدوما او شِحتوا بارا بالبَرِد...اِلچلاب لَزَنه او راد یآخِذلَه حیارا حَتیَ یِشحَتهِن.بَس اِلگاع چانَت ساکه ثَلِج او ما گِدَر.گال: شوف شوف شوف! هَذول بَعَد یاهوم!؟سادین اِلحیار او حالین اِلچلاب!

رئیس الحرامیه چان گاعِد بِلدار او سِمَعه! گام یضحَک و گَلَه:

شِنهو اترید منی؟ اُطلُب!

اِلشاعر گَلَه: لو اترید اِتسَویی زِنییه،رَجِع اِهدومی علیه...اِنته بَس لا اِتسویی شر! ما اَرید زِنیتَک!

رئیس الحرامیه اِنکسَر خاطره علیه او گلهُم ایرجعوله اِهدومه او یطونه اِفلوس او مَلابِس قابله...او السالفه خَلِصَت! (همان قصه ما به سر رسیده!)

*عنوان یک شعر قدیمی عربی است به این معنی: چه زیبایی ای دیار اجدادم،ای که همانند تو دیار دیگری ندیده ام.... 

و اینک بشنوید! ^_^