حبل المتین را در یاسین می جویم...
+
۱۳۹۴/۷/۱۰ | ۲۳:۳۴ | تبارک منصوری
خانه ای باشد در روستا...حیاتی نسبتا بزرگ و پر دار و درخت.و آنقدر به تو وسعت و جسارت بدهد که بخواهی آسمان را در آغوش کشی...هیچ نور و روشنایی نباشد و سکوت کشدار یک شب تابستانی دلچسب و آسمانی بدون ماه که ستاره ها برای خودشان خدایی کنند...گوشی هایت را فرو کنی در گوشهایت و رها شوی در جادوی یاسین خوانی سعد الغامدی.
و غوطه ور شوی در منظومه ای از ستارگان ریز و درشت پیش رویت...
"و کل فی فلک یسبحون"...
تو بر گرد کدام مدار دوار در گردشی!؟
سرگردانی!؟
"و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم"....
خیلی ساده.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.