فرصتی چندانی نیست برای پر چانگی... دارم آماده میشوم که ببینم ...اتفاقی که اصلاً انتظارش را نداشتم...

چقدر مهربانند که سهمی هم کنار گذاشتند برای  آدمهایی مثل من که تا چند وقت پیش با حسرت می خواستند باشند و نمی شد...

و حالا من در شهر خودم هستم و از دور دستها می آیند...

 ادامه اش را بعداً می نویسم...باید عجله کرد...

فعلا.

یکشنبه 18 مرداد ساعت 16:53