هو الباقی...
بالاخره پس از کش و قوسهای فراوان و شک و تردیدها، کلنگ افتتاح رسمی این دفتر مجازی زده شد..! و واقعا هم کلنگ لازم داشت..! سه سال تمام است که به دنبال آرامش فکرم هستم و مکانی میخواهم برای فارغ شدن ذهنم از کلماتی که بی تابند برای متولد شدن...
و اینجا گویا همان مکان دنج و آرامی است که میخواهم...
به سختی خودم و سلیقه ام را قانع کردم که جا و مکان و رنگ و لعاب چندان هم مهم نیست...
کمی به خودت بیا و از تعلقاتت بکاه که همه چیز فانی و رفتنی است و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الکرام...
گفتم فانی ...
نمیدانم عمر این وبلاگ و نویسنده اش چقدر خواهد بود و پایاینش به چه شکل...اما سعی میکنم اینبار شروعی محکم داشته باشم و خوب...پایانش هم...نمی دانم...دست تقدیر باشد بهتر است...
اینجا به من آرامش می دهد و دغدغه ها و افکار و اشعار و متنهای ادبی ام را در اینجا به یادگار می گذارم...
امشب آغاز شدن این وبلاگ مصادف شده با نیمه شعبان ..خوشحالم. و امیدوارم به برکت این شب قشنگ این خانه هم رونق بگیرد و برکت...
الهی به امید تو ...
آغاز
متشکرم... بله چالش جذابی بود...
کلا نسل جدید وبلاگ نویسها خیلی سوسول تشریف دارن! یاد روزهای گذشته وبلاگ نویسی بخیر... تعصب خاصی داشتن نویسنده ها و سالهای سال مینوشتن و تحت هیچ شرایطی تعطیل که سهله وقفه هم نمی انداختن... من فک میکنم از اون ژن خوباشم و اصلنم قصد رفتن ندارم :))