صبحِ باران خورده
... رویای من آن صبح باران خورده ایست که طلوع میکند آرام از پس ابرهای مشرق امیدواری ...
home
web
titles
rss
category
رقص واژه ها
هجوم واژه ها
سکوت واژه ها
بازی واژه ها
دوست داشتنی های من
کودکانِ رنج
خوابهای همایونی
archive
اسفند ۱۴۰۰
بهمن ۱۴۰۰
دی ۱۴۰۰
دی ۱۳۹۹
آذر ۱۳۹۹
مهر ۱۳۹۹
اسفند ۱۳۹۸
شهریور ۱۳۹۷
آبان ۱۳۹۶
مهر ۱۳۹۶
شهریور ۱۳۹۶
مرداد ۱۳۹۶
خرداد ۱۳۹۶
فروردين ۱۳۹۶
اسفند ۱۳۹۵
بهمن ۱۳۹۵
دی ۱۳۹۵
آذر ۱۳۹۵
آبان ۱۳۹۵
مهر ۱۳۹۵
شهریور ۱۳۹۵
مرداد ۱۳۹۵
تیر ۱۳۹۵
خرداد ۱۳۹۵
ارديبهشت ۱۳۹۵
بهمن ۱۳۹۴
آذر ۱۳۹۴
مهر ۱۳۹۴
شهریور ۱۳۹۴
مرداد ۱۳۹۴
تیر ۱۳۹۴
خرداد ۱۳۹۴
خانه
سرآغاز
تماس با من
!
+
۱۳۹۶/۵/۱۴ | ۱۴:۵۱ | تبارک منصوری
به قول موریارتی : دلتون برام تنگ شده!؟ 😁
۵ CM
۴
صبحِ باران خورده
about us
*اینجا مثل یک شهر بازی آرام و خلوت می ماند برای شیطنت و شلوغی واژه های پراکنده در ذهنم،که همه ی آرام و قرارشان بر هم زدن آرامش من است...واژه هایی که مرا مجبور می کنند به درگیری های ذهنی و کشف ناشناخته ها...
Pages
خانه
سرآغاز
تماس با من
Categories
رقص واژه ها
هجوم واژه ها
سکوت واژه ها
بازی واژه ها
دوست داشتنی های من
کودکانِ رنج
خوابهای همایونی
Recent Posts
بهار در راه است
رستگاری در شاوشنگ
سالهای دور از خانه ۴ چطوره؟؟ یا تمومش کنم این بازیو؟
با کیک باقیمانده از شب یلدا چه کارهایی میتوان کرد؟؟؟
زنی در آستانه فصلی سرد
Most Commented
الله یا دیره هلی، یل ماکو مِثِلچ دیره...
ای سرو بلند قامت دوست..وه وه که شمایلت چه نیکوست..!
سالهای دور از خانه ۲!!
برق که نباشد عقل در عذاب است... !
26 سالگی...
Archive
اسفند ۱۴۰۰
بهمن ۱۴۰۰
دی ۱۴۰۰
دی ۱۳۹۹
آذر ۱۳۹۹
مهر ۱۳۹۹
اسفند ۱۳۹۸
شهریور ۱۳۹۷
آبان ۱۳۹۶
مهر ۱۳۹۶
شهریور ۱۳۹۶
مرداد ۱۳۹۶
خرداد ۱۳۹۶
فروردين ۱۳۹۶
اسفند ۱۳۹۵
بهمن ۱۳۹۵
دی ۱۳۹۵
آذر ۱۳۹۵
آبان ۱۳۹۵
مهر ۱۳۹۵
شهریور ۱۳۹۵
مرداد ۱۳۹۵
تیر ۱۳۹۵
خرداد ۱۳۹۵
ارديبهشت ۱۳۹۵
بهمن ۱۳۹۴
آذر ۱۳۹۴
مهر ۱۳۹۴
شهریور ۱۳۹۴
مرداد ۱۳۹۴
تیر ۱۳۹۴
خرداد ۱۳۹۴