همه دارند از پائیز و بارانهایش مینویسند و من اینجا (اهواز) زنی در آستانه ی فصلی سرد ، تمام روز از گرما کلافه ام و گلایه مند و هیچ خبری از تغییرات جوی نیست...

باران ما که فعلا دانه های ریز و درشت عرق است که از سر و رویمان می ریزد...برای اینکه دلمان نشکند و کمی امیدوار شویم به ادامه ی راه، آسمان گاهی نیمه ابری میشود و حال و هوای پاییزی القا میکند ولی گرما به شدت خود باقی است و خورشید از پشت ابرها هم با قدرت تمام می زند پس کله امان که هوس پائیز زود هنگام نکنیم ! که مثلا بگوید این اداها به شما اهوازیها نیامده و طوری با حرارتی معادل 11000 درجه فارنهایت به سر و رویتان فوت کنم که این سوسول بازیها یادتان برود...رسماً دارد به شعورمان توهین می شود و به ریشمان خنده...

یک چیز خیلی جالبی هم کشف کرده ام تازگی ها...زمستان ما اهوازیها پائیز شماست(عزیزان ساکن در دیگر استانها) و پائیز ما بهار شما،و بهار ما تابستان شماست و تابستان ما جهنم هاویه ای است مخصوص ِ خودمان!

یک تعبیر زیبایی داشت اخوان ثالث عزیز،همان که میگفت پادشاه فصلها پائیز...کاش تابستان ما را می دید و بعد آن شعر را می سرود...دیکتاتور بلامنازع فصلهای ما تابستان است ! با اسب زرد یال افشان که نه با اژدهای آتش افشان سرخش میچمد در باغ و بستان ما و آتش می زند بر خرمن روح و جانمان...

در شهر ما که تا اواسط آبان ماه خبری از هوای مطبوع و خنک و باران های پاییزی نیست...شما عزیزان ساکن در دیگر استانهای خوش آب و هوا هم کمی مراعات حال ما را بکنید و کمتر از سرما خوردگی ها و فین فین هایتان و بارش شدید بارانها و سیلابهایتان و سرمای محسوس در شهر و تب و لرزتان بگویید که دل ما هم هوس میکند و این گناه است! :(