داشتم دفترم را ورق میزدم که به حاشیه نوشت های جالبی بر خوردم...اغلب در حین نوشتن،کاملا بی ربط به موضوع نوشته،به ذهنم میرسیدند. در حد یک واژه یا جمله. بعضی ها را واقعا بی اختیار نوشته ام،اصلا یادم نمی آید کی و کجا...بعضی از آنها برای یادداشت برداری، و بعضی هم ناخوداگاه با شنیدن یک واژه، جمله یا دیالوگی از تلویزیون... روی هم رفته مجموعه جالبی بوجود آمده : 

چخل و فلک میچخله( دیالوگ امیرضا کوچولو)، بدانید خدا با ماست، دور بزنید بنشینید راحت باشید(؟)،جمعهای نا آشنا مرا ذره ذره میبلعد،خانه پدری ام سرسبز بود و پر از دار و درخت، فوبیای ملخ،عبد الشیطان، عامل نارنجی، نسل سوم ویتنام، مستند فرزندان رنج، آهاااای! من همانم. حوالی درختهای سالخورده...زیر باران های ناگهان،زامبی مآبانه است حس تو،انین الواهنین،دستی بکش بر سر و روی واژه هایم، می شود کاری کرد یا نه؟، آهنگ سنتی و چشمه ی آب،پای رفتنم افلیج شده( دیالوگ فیلم مختار)، راه را که اشتباه بروی قربانی میشوی در تله ای که مال تو نیست( جایی خواندم)،رقیب قَدَر، علی و شهر بی آرمان( کتاب)،آنها به جای ما برای هم کتاب میخوانند، سعید صادقی( عکاس جنگ)، لباسهای مشکی ام بی تاب سینه زدن اند، کمکم کن پس،شرمنده امیر،اینک من همان که میخواستید،توب علینا اغفر لنا، یا عقل یا ایمان،پاپ ها، کاردینالها، انتخابات 96،سرم داره میترکه، نزار قبانی، حال نزارم، برنامه ششم توسعه، من حالم خوب نیست، غزال او ما یصیدونه او مالاحه سهم صیاد(یک شعر عربی)، عدالت در معماری و شهرسازی،نمونه بومی شده، بوی مداد رنگی،حسن و حسین طلبه شدند، پای تعهداتت بایست،آثار وضعی، آثار تکلیفی، هویت مجموعه ای از بایدها و نبایدهاست، کتاب هنجارها در سه کتاب مقدس،قُل موتوا بِغَیظکم، کن آی گیون بک؟ مای هازبند؟( فیلم)،روزِ بعد از مردن، دلش برای همه چیز تنگ شده بود،میدونی کیتی؛ مردا میتونن بدون عشق به زندگی ادامه بدن ولی ما زنها نه!(فیلم). 

 

 

*ذهن است یا بازار شام!؟ :|