جالبه البته میشه گفت بیشتر خودشه تا واتسون مثل آدمهایی که هر کدوم خودشونن نه دیگری
۱۵ خرداد ۹۵
پاسخ
نزدیک 90 درصد شبیه به سوژه شد ولی بخاطر فرم پلکها و ابروها که ویژگی خاص واتسونه نتونستم ادامه بدم و پاک کردم و کلا یک آدم دیگه و با خصوصیات متفاوتی کشیدم...
معمولا چهر ه های فتوژنیک رو به سختی میشه در آورد و من هم از بد روزگار دانشی در این زمینه ندارم...
به نظر میاد به جای استفاده از تصاویر آماده اگر از تخیل خودتون استفاده کنید توانایی خلق آثار ماندگار تری رو دارید دست کم در ذهن خودتون
۱۵ خرداد ۹۵
پاسخ
متاسفانه تخیل من بد سلیقه است و در خلق سوژه فقط بلده در جا بزنه... :)
تقریبا این همه سال که دارم نقاشی میکشم همش با استفاده از تخیل خودم بوده و چند سالیه که دارم سعی میکنم از روی چهر ه های واقعی بکشم و بنظرم این باعث میشه که طبیعی تر بکشم چون سبک نقاشیم بیشتر فانتزیه...
سلام علیکم می شه یه دفتر نقاشی از اینا بکشین بعد بدین من بدم آبجی کوچیکه تا با دل آرام بشینیم نگاش کنیم و عقده دفتر طراحی اون آبجی اولی که دوستش واسش می کشید و به ما نمی داد رو درآریم.
۳۰ خرداد ۹۵
پاسخ
سلام
درکتون میکنم... :)
منم زمان بچگی وقتی سودای نقاش شدن داشتم در به در دنبال طراحی های خواهرم میگشتم که یاد بگیرم مثل اون بکشم... با هزار مکافات بالاخره دفترشو پیدا میکردم و یک انتقام جانانه میگرفتم و صورت کاراکتر هایی رو که کشیده بود به میل خودم تغییر میدادم که صد البته قصد من بیشتر یادگیری بود... :)
۳۱ خرداد ۹۵
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
صبحِ باران خورده
about us
*اینجا مثل یک شهر بازی آرام و خلوت می ماند برای شیطنت و شلوغی واژه های پراکنده در ذهنم،که همه ی آرام و قرارشان بر هم زدن آرامش من است...واژه هایی که مرا مجبور می کنند به درگیری های ذهنی و کشف ناشناخته ها...
می شه یه دفتر نقاشی از اینا بکشین بعد بدین من بدم آبجی کوچیکه تا با دل آرام بشینیم نگاش کنیم و عقده دفتر طراحی اون آبجی اولی که دوستش واسش می کشید و به ما نمی داد رو درآریم.