باز هم بنده های سرتق و لجباز باید سر به راه شوند ...باز هم خدا برنامه ای ترتیب دیده برای تربیتشان...و باز هم مادرانه ای می فرستد از جنس رمضان...

مهربان است و حضورش حس می شود ...انگار که عضو محترمی از خانه است...کمکت میکند در کارها ،با تو قامت میبندد و به نماز می ایستد و دعا و استغفار میکند برایت...

میهمانی است که خود میزبانی میکند...سور و ساتش به راه است و توقعی هم از تو ندارد...

کوله بارش پر است از برکت و خوبی...می گستراند آن را به وسعت و  تعدد تمام خانه ها...تمامی هم ندارد..

در عوض، اما هر چه بدی و نازیبایی است جمع می کند در کوله اش ،آنقدر آرام که متوجه نمی شوی...خانه ات صفا می گیرد و حس و حالی خوب...

وقت رفتنش، چه کوله بارش سنگین بنظر می رسد...باز اسراف کرده ایم در حق خویش...بدی ها بیش از اندازه شده اند.اما او ،نجیب و آرام به دوش میکشد این بار سنگین را.بی هیچ حرفی...

دم رفتن تنها  از تو می خواهد تا سال دیگر همانگونه بمانی...صاف و صیقلی...قدر دانش بمانیم و مراقب باشیم مبادا بدی هایمان باز سنگین شوند...

*از همین حالا دلتنگم از نبودنش...*